سه شنبه ۱۰ مهر ۰۳ ۱۷:۴۶ ۱۰ بازديد
داستان زندگی Dev Patel شاعرانه است. وقتی دنی بویل او را برای نقش اصلی فیلم «میلیونر زاغه نشین» (2008) انتخاب کرد، به این دلیل بود که او هیچ شباهتی به قهرمانان فیلم نداشت، نه بزرگ، نه خوش تیپ، نه کاریزماتیک. پاتل در سال های بعد به چهره ای محبوب تبدیل شد، اما دیدگاه هالیوود نسبت به او تغییر نکرد. هیچ کس پسر را به عنوان یک قهرمان اکشن نمی دید، بنابراین او به تنهایی شروع به کار کرد و به عنوان یک فیلمساز، به تنهایی اولین پروژه سینمایی خود را راه اندازی کرد تا به همه ثابت کند که او یک قهرمان اکشن تمام عیار، بسیار قوی، خوش تیپ و کاریزماتیک نقد و بررسی فیلم «مرد میمون» را در این مطلب می خوانید.وقتی جان ویک (2014) اکران شد، هیچکس انتظار نداشت که چیزی بیشتر از یک فیلم اکشن معمولی باشد. ما داستان او را هزاران بار شنیده ایم: قهرمانی که می خواهد انتقام بگیرد و به تنهایی در برابر صدها نفر می ایستد. این فیلم نه تنها تبدیل به یک پدیده شد بلکه انقلابی در ژانر اکشن نیز ایجاد کرد. در آن دوره استفاده از تکانهای شدید دوربین و برشهای متوالی برای ایجاد هیجان در فیلمها رایج شد، رویکردی که تنها منجر به سرگیجه و سردرد برای مخاطب میشد، اما به فیلمسازان کمک میکرد تا به هدف خود برسند، یعنی طراحی رقص مبارزاتی. و حتی بودجه، آنها می توانند ادعا کنند که اقدام کرده اند. اما «جان ویک» مسیر دیگری را طی میکرد، لحظهای از اکشن آن فکر میشد و این سکانسها بدون هیچ صحنهای، بدون تقلب، بدون تظاهر و ترفندهای رایج تدوین به نمایش درآمد.
با بازخورد مثبتی که «جان ویک» دریافت کرد، بدیهی بود که ساختار اکشن آن و البته ایده ارتش تک نفره بار دیگر به یک ترند تبدیل خواهد شد. فیلمهایی مانند «بلوند اتمی» (۲۰۱۷) و «هیچکس» (۲۰۲۱) دقیقاً با همین ساختار ساخته شدهاند و «مرد میمون» در نگاه اول یادآور جان ویک است، اما در واقع تفاوتهای آشکاری با آن دارد و بیشتر از گانفو (Gun fu - ترکیبی از مبارزه تن به تن با اسلحه که "جان ویک" بار دیگر در کانون توجه قرار گرفت) به هنرهای رزمی کلاسیک مانند "اژدها وارد" (1973) نزدیک است. البته «مرد میمون» فیلم ساختارشکنانه ای نیست، اما به دلیل فضای متفاوتی که انتخاب می کند (سکوی فرهنگی اجتماعی هند) با آثار معمولی و کلیشه ای بازار متفاوت است.
داستان با قهرمانی ناشناس - با نام مستعار بچه - شروع می شود که نقاب میمونی به چهره می زند و در مبارزات زیرزمینی برای کسب درآمد شکست می خورد و شاید این ضرب و شتم مرهمی باشد برای زخم های کهنه اش که نمی داند چگونه آن ها را التیام بخشد. او این نقاب را به یاد داستانی میزند که مادرش در کودکی به او گفته است: هانومان، یک خدای هندی نیمه میمون و نیمه انسان که در کودکی بهخاطر اشتباهی توسط خدایان دیگر مجازات میشود و قدرتهایش را از او دریافت میکند. پسر در واقع یک نسخه نمادین از هانومان (در نیمه دوم فیلم) است، یک جنگجو با قدرت بدنی خارقالعاده که هدف والایی آشکاری نیز دارد، تبدیل کردن دنیای اطراف به مکانی بهتر.
اما در ابتدا کودک هدف دیگری را دنبال می کند و آن انتقام قتل مادرش است. «مرد میمون» را باید به دو قسمت تقسیم کنیم و این دو قسمت آنقدر متفاوت هستند که می توان آنها را دو اثر سینمایی متفاوت در نظر گرفت (و البته مشکل بزرگی هم ایجاد می کنند وسط فیلم ریتم می افتد. به طور کامل). در قسمت اول با جوانی خام همراه هستیم که خون جلوی چشمانش است و فقط به دنبال انتقام است. «مرد میمون» در این نیمه هیچ ربطی به «جان ویک» ندارد و حتی به معنای واقعی کلمه به آن اشاره می کند، جایی که دلال زیرزمینی نسخه چینی اسلحه معروف جان ویک را به بچه پیشنهاد می دهد، اما پسر چیز دیگری را انتخاب می کند. . او جان ویک نیست، مهارت های لازم را ندارد، او هرگز کسی را نکشته است و حتی شلیک یک بار اسلحه برای او استرس زا است.
از نظر منطق روایی، فیلم در نیمه اول مشکلات کوچکی دارد، مثلاً آیا راه بهتری برای کشتن رئیس پلیس وجود نداشت؟ آیا بهتر نیست به جای تیراندازی با اسلحه در محیط مناسب تری به او نزدیک شویم یا او را مسموم کنیم؟ یا حداقل از صدا خفه کن استفاده کنید تا همه متوجه نشوند؟ ما فرض می کنیم که پسر بی تجربه است و به تمام ابعاد نقشه انتقام خود فکر نکرده است. در یک فیلم اکشن داستان اهمیت چندانی ندارد، سکوی پرتابی برای ایجاد موقعیت اکشن است و در اینجا انتقال داستان به یک باشگاه مخفی با حضور چهره های فاسد و تاثیرگذار شهر انتخاب درستی بود. اما این قسمتها از زاویهای دیگر جذاب هستند و آن اینکه شجاعانه ابعاد تاریک هند را نشان میدهند.
حتی اگر فیلم های هندی فساد را به تصویر می کشند، آن را در ساختاری خاص و محافظه کارانه ارائه می کنند. با این حال، Dev Patel در اینجا آزادی کامل برای ارائه تاریک ترین تصویر ممکن از فساد دولتی و جنایات سازمان یافته داشته است، و اگرچه داستان او در یک شهر خیالی اتفاق می افتد، او به وضوح از وضعیت سیاسی-اجتماعی هند انتقاد می کند. با این حال او هرگز عمیق نمی شود و همه چیز را سطحی ارائه می کند، لازم نبود یک فیلم اکشن حرف های مهمی بزند، در نتیجه داستان به درگیری های کوچک بین ثروتمندان فاسد و فقرای بدشانس خلاصه می شود.
اما در نیمه دوم، قهرمان داستان معنویت را تجربه می کند و می فهمد که باید از قید و بند گذشته رها شود، جهان را متفاوت ببیند و رشد کند تا به آنچه می خواهد برسد. در اینجا، هدف کوچکتر او از انتقام قتل مادرش با هدف بالاتر مبارزه با فساد و بهبود زندگی مردم مطابقت دارد. قهرمان داستان دیگر برای خودش نمی جنگد، بلکه نماینده همه مردم شهر است. در سبک کارهای اکشن کلاسیک، قسمت آمادگی بدنی قهرمان داستان با مونتاژ ارائه می شود که اگر سخت گیری کنیم می توان از چگونگی قهرمان داستان با مشت و اندکی آمادگی جسمانی انتقاد کرد. حرکات بدون حضور معلم و مربی می تواند تکنیک مبارزه او را بهبود بخشد. آیا این حرفه ای یاد می گیرد؟ مهم نیست، مهم این است که بچه تبدیل به یک مرد شود، یک جنگجوی شکست ناپذیر که مانند جان ویک - و قهرمانان زخمی قبل از او - دشمنان را یکی پس از دیگری به جهان می فرستد و هیچکس نمی تواند او را متوقف کند.
دو پاتل به عنوان یک فیلمساز کم تجربه، فیلمی بی تکلف اما راضی کننده ساخته است، اما در «مرد میمون» نیز ضعف های آشکاری دیده می شود. شاید بزرگترین مشکل استفاده از دوربین دستی و تلاش برای ایجاد تعلیق مصنوعی از طریق لرزش شدید دوربین و نماهای نزدیک بیهوده باشد. برخی از لحظات فیلم حتی در این زمینه آنقدر افراطی می شود که ممکن است مخاطب را آزار دهد. خوشبختانه، پاتل گاهی اوقات از یک دوربین ثابت نیز استفاده می کند - یا حداقل با حرکت کمتر. کمبود بودجه بدون شک مهمترین دلیل استفاده او از دوربین دستی بوده است. او حتی در مصاحبه هایش اشاره کرد که به دلیل محدودیت بودجه قسمت هایی از فیلم را با دوربین موبایل ساخته اند! استفاده بیش از حد پاتل از فلاش بک ها و مدیریت ضعیف ریتم از دیگر مشکلات «مرد میمون» است که می توان از آن چشم پوشی کرد زیرا این فیلم به هیچ وجه در شرایط ایده آل (از ورشکستگی تهیه کننده تا شکستگی دست و پای پاتل و کووید) تولید نشد. -19 بیماری همه گیر که باعث شد تیم تولید نتوانست در هند فیلمبرداری کند).
فیلم های جان ویک از بدترین تا بهترین
«مرد میمون» شاید یک فیلم اکشن باشد، اما هرگز این حس را به شما نمی دهد که در حال تماشای یک فیلم آماتور درجه دو هستید و برخی از لحظات اکشن آن در حد بهترین های سال های اخیر است. مشکلاتی که پاتل در طول ساخت این پروژه تجربه کرد، تفاوت چندانی با قهرمان داستانش ندارد، اما او از این ماموریت سربلند بیرون آمد و حتی می تواند در فهرست فیلمسازان خوش آتیه قرار گیرد. اما پاتل نه تنها به عنوان یک فیلمساز، بلکه به عنوان یک بازیگر نیز در بهترین حالت خود قرار دارد و مشخصا از تمام انرژی و استعداد خود برای خلق اثری استفاده کرده است که ارزش دیدن را داشته باشد. بی دلیل نبود که جردن پیل معتقد بود این فیلم باید در سالن های سینما دیده شود. با این حال، «مرد میمون» برای همه نیست و نباید انتظار یک «جان ویک» هیپ از آن داشته باشید.
با بازخورد مثبتی که «جان ویک» دریافت کرد، بدیهی بود که ساختار اکشن آن و البته ایده ارتش تک نفره بار دیگر به یک ترند تبدیل خواهد شد. فیلمهایی مانند «بلوند اتمی» (۲۰۱۷) و «هیچکس» (۲۰۲۱) دقیقاً با همین ساختار ساخته شدهاند و «مرد میمون» در نگاه اول یادآور جان ویک است، اما در واقع تفاوتهای آشکاری با آن دارد و بیشتر از گانفو (Gun fu - ترکیبی از مبارزه تن به تن با اسلحه که "جان ویک" بار دیگر در کانون توجه قرار گرفت) به هنرهای رزمی کلاسیک مانند "اژدها وارد" (1973) نزدیک است. البته «مرد میمون» فیلم ساختارشکنانه ای نیست، اما به دلیل فضای متفاوتی که انتخاب می کند (سکوی فرهنگی اجتماعی هند) با آثار معمولی و کلیشه ای بازار متفاوت است.
داستان با قهرمانی ناشناس - با نام مستعار بچه - شروع می شود که نقاب میمونی به چهره می زند و در مبارزات زیرزمینی برای کسب درآمد شکست می خورد و شاید این ضرب و شتم مرهمی باشد برای زخم های کهنه اش که نمی داند چگونه آن ها را التیام بخشد. او این نقاب را به یاد داستانی میزند که مادرش در کودکی به او گفته است: هانومان، یک خدای هندی نیمه میمون و نیمه انسان که در کودکی بهخاطر اشتباهی توسط خدایان دیگر مجازات میشود و قدرتهایش را از او دریافت میکند. پسر در واقع یک نسخه نمادین از هانومان (در نیمه دوم فیلم) است، یک جنگجو با قدرت بدنی خارقالعاده که هدف والایی آشکاری نیز دارد، تبدیل کردن دنیای اطراف به مکانی بهتر.
اما در ابتدا کودک هدف دیگری را دنبال می کند و آن انتقام قتل مادرش است. «مرد میمون» را باید به دو قسمت تقسیم کنیم و این دو قسمت آنقدر متفاوت هستند که می توان آنها را دو اثر سینمایی متفاوت در نظر گرفت (و البته مشکل بزرگی هم ایجاد می کنند وسط فیلم ریتم می افتد. به طور کامل). در قسمت اول با جوانی خام همراه هستیم که خون جلوی چشمانش است و فقط به دنبال انتقام است. «مرد میمون» در این نیمه هیچ ربطی به «جان ویک» ندارد و حتی به معنای واقعی کلمه به آن اشاره می کند، جایی که دلال زیرزمینی نسخه چینی اسلحه معروف جان ویک را به بچه پیشنهاد می دهد، اما پسر چیز دیگری را انتخاب می کند. . او جان ویک نیست، مهارت های لازم را ندارد، او هرگز کسی را نکشته است و حتی شلیک یک بار اسلحه برای او استرس زا است.
از نظر منطق روایی، فیلم در نیمه اول مشکلات کوچکی دارد، مثلاً آیا راه بهتری برای کشتن رئیس پلیس وجود نداشت؟ آیا بهتر نیست به جای تیراندازی با اسلحه در محیط مناسب تری به او نزدیک شویم یا او را مسموم کنیم؟ یا حداقل از صدا خفه کن استفاده کنید تا همه متوجه نشوند؟ ما فرض می کنیم که پسر بی تجربه است و به تمام ابعاد نقشه انتقام خود فکر نکرده است. در یک فیلم اکشن داستان اهمیت چندانی ندارد، سکوی پرتابی برای ایجاد موقعیت اکشن است و در اینجا انتقال داستان به یک باشگاه مخفی با حضور چهره های فاسد و تاثیرگذار شهر انتخاب درستی بود. اما این قسمتها از زاویهای دیگر جذاب هستند و آن اینکه شجاعانه ابعاد تاریک هند را نشان میدهند.
حتی اگر فیلم های هندی فساد را به تصویر می کشند، آن را در ساختاری خاص و محافظه کارانه ارائه می کنند. با این حال، Dev Patel در اینجا آزادی کامل برای ارائه تاریک ترین تصویر ممکن از فساد دولتی و جنایات سازمان یافته داشته است، و اگرچه داستان او در یک شهر خیالی اتفاق می افتد، او به وضوح از وضعیت سیاسی-اجتماعی هند انتقاد می کند. با این حال او هرگز عمیق نمی شود و همه چیز را سطحی ارائه می کند، لازم نبود یک فیلم اکشن حرف های مهمی بزند، در نتیجه داستان به درگیری های کوچک بین ثروتمندان فاسد و فقرای بدشانس خلاصه می شود.
اما در نیمه دوم، قهرمان داستان معنویت را تجربه می کند و می فهمد که باید از قید و بند گذشته رها شود، جهان را متفاوت ببیند و رشد کند تا به آنچه می خواهد برسد. در اینجا، هدف کوچکتر او از انتقام قتل مادرش با هدف بالاتر مبارزه با فساد و بهبود زندگی مردم مطابقت دارد. قهرمان داستان دیگر برای خودش نمی جنگد، بلکه نماینده همه مردم شهر است. در سبک کارهای اکشن کلاسیک، قسمت آمادگی بدنی قهرمان داستان با مونتاژ ارائه می شود که اگر سخت گیری کنیم می توان از چگونگی قهرمان داستان با مشت و اندکی آمادگی جسمانی انتقاد کرد. حرکات بدون حضور معلم و مربی می تواند تکنیک مبارزه او را بهبود بخشد. آیا این حرفه ای یاد می گیرد؟ مهم نیست، مهم این است که بچه تبدیل به یک مرد شود، یک جنگجوی شکست ناپذیر که مانند جان ویک - و قهرمانان زخمی قبل از او - دشمنان را یکی پس از دیگری به جهان می فرستد و هیچکس نمی تواند او را متوقف کند.
دو پاتل به عنوان یک فیلمساز کم تجربه، فیلمی بی تکلف اما راضی کننده ساخته است، اما در «مرد میمون» نیز ضعف های آشکاری دیده می شود. شاید بزرگترین مشکل استفاده از دوربین دستی و تلاش برای ایجاد تعلیق مصنوعی از طریق لرزش شدید دوربین و نماهای نزدیک بیهوده باشد. برخی از لحظات فیلم حتی در این زمینه آنقدر افراطی می شود که ممکن است مخاطب را آزار دهد. خوشبختانه، پاتل گاهی اوقات از یک دوربین ثابت نیز استفاده می کند - یا حداقل با حرکت کمتر. کمبود بودجه بدون شک مهمترین دلیل استفاده او از دوربین دستی بوده است. او حتی در مصاحبه هایش اشاره کرد که به دلیل محدودیت بودجه قسمت هایی از فیلم را با دوربین موبایل ساخته اند! استفاده بیش از حد پاتل از فلاش بک ها و مدیریت ضعیف ریتم از دیگر مشکلات «مرد میمون» است که می توان از آن چشم پوشی کرد زیرا این فیلم به هیچ وجه در شرایط ایده آل (از ورشکستگی تهیه کننده تا شکستگی دست و پای پاتل و کووید) تولید نشد. -19 بیماری همه گیر که باعث شد تیم تولید نتوانست در هند فیلمبرداری کند).
فیلم های جان ویک از بدترین تا بهترین
«مرد میمون» شاید یک فیلم اکشن باشد، اما هرگز این حس را به شما نمی دهد که در حال تماشای یک فیلم آماتور درجه دو هستید و برخی از لحظات اکشن آن در حد بهترین های سال های اخیر است. مشکلاتی که پاتل در طول ساخت این پروژه تجربه کرد، تفاوت چندانی با قهرمان داستانش ندارد، اما او از این ماموریت سربلند بیرون آمد و حتی می تواند در فهرست فیلمسازان خوش آتیه قرار گیرد. اما پاتل نه تنها به عنوان یک فیلمساز، بلکه به عنوان یک بازیگر نیز در بهترین حالت خود قرار دارد و مشخصا از تمام انرژی و استعداد خود برای خلق اثری استفاده کرده است که ارزش دیدن را داشته باشد. بی دلیل نبود که جردن پیل معتقد بود این فیلم باید در سالن های سینما دیده شود. با این حال، «مرد میمون» برای همه نیست و نباید انتظار یک «جان ویک» هیپ از آن داشته باشید.
- ۰ ۰
- ۰ نظر