یکشنبه ۱۸ شهریور ۰۳ ۲۰:۵۸ ۱۲ بازديد
زمانی هر فیلم گای ریچی را یک رویداد سینمایی میدانستند و او را با کوئنتین تارانتینو مقایسه میکردند، اما حالا هفتهای یک فیلم میسازد (در پنج سال گذشته شش فیلم ساخته و دو یا سه فیلم دیگر در آینده اکران خواهد شد. سال)، کیفیت آثار او سینوسی شده است و اگرچه افتضاح نیست، اما به آثار محبوب و ماندگار او نزدیک نیست. نقد و بررسی فیلم «وزارت جنگ غیرقانونی» را در این مطلب می خوانید.
داستان «دپارتمان جنگ بیباک» حول محور گاس مارچ فیلیپس (هنری کویل)، یکی از اعضای واقعی اجرایی عملیات ویژه بریتانیا - به رهبری وینستون چرچیل - میچرخد که یک ماموریت فوق سری را بر عهده میگیرد. او باید یکی از مهم ترین کشتی های نازی ها را نابود کند، زیرا این کشتی نقش اساسی در تامین زیردریایی های آلمانی دارد و با انهدام آن، بریتانیا شانس موفقیت بیشتری در نبرد با هیتلر خواهد داشت. گاس چهار سرباز وفادار در کنار خود دارد و دو نفر نفوذی (الیزا گونزالس و بابس اولوسانموکن) در این عملیات به او کمک می کنند. همانطور که انتظار می رفت، هر کدام از این افراد تیپ شخصیتی متفاوتی دارند و البته قرار است بامزه باشند، اما به همه آنها فرصت کافی برای نمایش استعدادها یا عمق بخشیدن به شخصیتی که بازی می کنند داده نمی شود.گای ریچی که خیلی به ریتم اهمیت می دهد و دوست دارد داستانش را به سرعت پیش ببرد، اینجا همه چیز را به بازیگران سپرده است تا شخصیت هایشان را به شکلی دوست داشتنی ارائه کنند. با این حال، وقتی به پایان فیلم می رسیم، هنوز واقعاً این افراد را نمی شناسیم و فقط می دانیم که آنها حاضرند خود را فدای یک هدف بزرگتر کنند. البته، به طور پیش فرض، آنها به اندازه کافی باهوش هستند که حتی در سخت ترین شرایط نیز زنده بمانند، در واقع بیش از حد باهوش. در نتیجه از اواسط فیلم می توان حدس زد که هیچ آسیبی به هیچ یک از این شخصیت ها نخواهد رسید و نازی ها نمی توانند کوچکترین آسیبی به آنها وارد کنند. و البته نازی های احمق داستان نمی توانند جلوی نقشه های هوشمندانه و بی نقص قهرمانان داستان را بگیرند. از این نظر، به جز چند لحظه خاص، اصلاً عنصر تعلیق در فیلم وجود ندارد (چیزی که در فیلم «حرامزادههای لعنتی» تارانتینو حضور پررنگی داشت، بعداً به آن فیلم خواهیم پرداخت) و یکی جایگزین شده است. لحظات اقدام جانبی قهرمانان شکست ناپذیر ما مثل آب خوردن نازی ها را با میانگین ضریب هوشی 25 یکی پس از دیگری قتل عام می کنند و البته شاید این لحظات هیجان انگیز نباشد (چون قهرمان های داستان در خطر نیستند) اما چشم نواز هستند و شما ممکن است در خواب ببیند که چه اتفاقی می افتد اگر در دنیای واقعی، این فرصت را داشته باشید که چنین انتقام زیبایی از کسانی که از آنها متنفر هستید بگیرید.
نقد فیلم «وزارت جنگ»
گای ریچی با اولین فیلمش «رنگ، باسن و دو بشکه تیر» (1998) نوید ظهور یک فیلمساز مولف را داد و خیلی زود با دومین فیلمش «کاپزانی» (2000) به کارگردانی مشهور تبدیل شد. سینمای او به نوعی تحت تأثیر تارانتینو بود، اما از رنگ و بوی خاص بریتانیایی بهره می برد. اگر فیلم پرسشبرانگیز و فاجعهبار «جادوشده» (2002) را کنار بگذاریم، دیگر آثار او در سالهای اول قرن بیستم دارای امضای واضحی هستند و به راحتی میتوان تشخیص داد که آن فیلم توسط گای ریچی ساخته شده است. از انبوه شخصیت ها و دیالوگ های تند گرفته تا رفتار غیرعادی شخصیت ها، ساختار غیر خطی، ریتم تند داستان و سکانس های اکشن خونین. این امضاها در سال های بعد کم رنگ شد و با فیلم «پیمان» (2023) تقریباً ناپدید شد. «وزارت جنگهای بیاحترامی» حداقل از این لحاظ تصویری شبیه به یک فیلم گای ریچی دارد، اما این بدان معنا نیست که تمام مراحلش را درست و با موفقیت انجام دهد.
پانزدهمین فیلم گای ریچی مورد انتقاد قرار گرفته است، اما نمی توان این واقعیت را نادیده گرفت که «وزارت جنگ بزدلانه» تا پایان سرگرم کننده است. یک فیلم مصرفی تولید شده تا آخر هفته، بدون تمرکز و فکر آن را تماشا کنید، تنقلات بخورید و سپس پرونده را ببندید و به زندگی شخصی خود برسید. اگر چند فیلم ماندگار اول ریچی را کنار بگذاریم، بقیه آثار او تقریباً همین روند را طی کرده اند، مثل «شرلوک هلمز» که اگر آرتور کانن دویل زنده بود و به تماشای آن می نشست، احتمالاً سکته می کرد. اما به هر حال فیلمی سرگرم کننده بود که مخاطب را آزار نمی داد و خنده های خاص خودش را داشت. «وزارت جنگ بزدلانه» هم از این قاعده مستثنی نیست، فیلمی که شاید در دستان فیلمساز دیگری به یکی از بهترین فیلم های سال های اخیر تبدیل می شد، اما ریچی نمی خواهد فیلم بزرگی بسازد، بلکه می خواهد بسازد. فیلمی راضی کننده برای مخاطب عام و هدفش. می رسد
او تقریبا هیچ یک از ابعاد داستان اصلی را جدی نمی گیرد و خنده دار است که از همان ابتدا بر واقعی بودن داستان فیلمش پافشاری می کند. حتی وینستون چرچیل فیلم هم عمدا بد است. آرایش روری کینیر ممکن است جالب باشد، اما لحن و نحوه صحبت کردن او هیچ شباهتی به چرچیل ندارد. به همین ترتیب سایر شخصیت ها از جمله گاس حتی نسخه کمیک شخصیت های واقعی نیستند و راه خود را می روند و تنها نام این افراد را یدک می کشند. این تغییرات و عدم وفاداری به واقعیت آزاردهنده نیست. «حرامزاده های لعنتی» نیز تاریخ را کاملاً تحریف کرد، رویکردی کمدی داشت و در ظاهر چیزی را جدی نمی گرفت، اما در مواقع لزوم جدی و تاریک می شد و در پس شوخی های خود پیام های قابل تاملی را منتقل می کرد. این یکی از حوزههایی است که «دپارتمان جنگ بزدل» با وجود اینکه از فرمولهای واکنش «حرامزادههای لعنتی» استفاده میکند، شکست میخورد.
نکات مثبت
فیلم تا پایان سرگرمکننده و بامزه باقی میماند
ادای دین گای ریچی به سینمای کوئنتین تارانتینو
ایزا گونزالس در نقش زن اغواگر قصه بالاتر از حد انتظار ظاهر میشود
نکات منفی
شخصیتها فراتر از تیپ نمیروند
سکانس اکشن پایانی چندان هیجانانگیز نیست
پتانسیل قصهی واقعی «عملیات پُستمستر» تا حد زیادی هدر رفته است
وابستگی بیش از حد فیلمساز به فرمولهای جوابپسداده
داستان «دپارتمان جنگ بیباک» حول محور گاس مارچ فیلیپس (هنری کویل)، یکی از اعضای واقعی اجرایی عملیات ویژه بریتانیا - به رهبری وینستون چرچیل - میچرخد که یک ماموریت فوق سری را بر عهده میگیرد. او باید یکی از مهم ترین کشتی های نازی ها را نابود کند، زیرا این کشتی نقش اساسی در تامین زیردریایی های آلمانی دارد و با انهدام آن، بریتانیا شانس موفقیت بیشتری در نبرد با هیتلر خواهد داشت. گاس چهار سرباز وفادار در کنار خود دارد و دو نفر نفوذی (الیزا گونزالس و بابس اولوسانموکن) در این عملیات به او کمک می کنند. همانطور که انتظار می رفت، هر کدام از این افراد تیپ شخصیتی متفاوتی دارند و البته قرار است بامزه باشند، اما به همه آنها فرصت کافی برای نمایش استعدادها یا عمق بخشیدن به شخصیتی که بازی می کنند داده نمی شود.گای ریچی که خیلی به ریتم اهمیت می دهد و دوست دارد داستانش را به سرعت پیش ببرد، اینجا همه چیز را به بازیگران سپرده است تا شخصیت هایشان را به شکلی دوست داشتنی ارائه کنند. با این حال، وقتی به پایان فیلم می رسیم، هنوز واقعاً این افراد را نمی شناسیم و فقط می دانیم که آنها حاضرند خود را فدای یک هدف بزرگتر کنند. البته، به طور پیش فرض، آنها به اندازه کافی باهوش هستند که حتی در سخت ترین شرایط نیز زنده بمانند، در واقع بیش از حد باهوش. در نتیجه از اواسط فیلم می توان حدس زد که هیچ آسیبی به هیچ یک از این شخصیت ها نخواهد رسید و نازی ها نمی توانند کوچکترین آسیبی به آنها وارد کنند. و البته نازی های احمق داستان نمی توانند جلوی نقشه های هوشمندانه و بی نقص قهرمانان داستان را بگیرند. از این نظر، به جز چند لحظه خاص، اصلاً عنصر تعلیق در فیلم وجود ندارد (چیزی که در فیلم «حرامزادههای لعنتی» تارانتینو حضور پررنگی داشت، بعداً به آن فیلم خواهیم پرداخت) و یکی جایگزین شده است. لحظات اقدام جانبی قهرمانان شکست ناپذیر ما مثل آب خوردن نازی ها را با میانگین ضریب هوشی 25 یکی پس از دیگری قتل عام می کنند و البته شاید این لحظات هیجان انگیز نباشد (چون قهرمان های داستان در خطر نیستند) اما چشم نواز هستند و شما ممکن است در خواب ببیند که چه اتفاقی می افتد اگر در دنیای واقعی، این فرصت را داشته باشید که چنین انتقام زیبایی از کسانی که از آنها متنفر هستید بگیرید.
نقد فیلم «وزارت جنگ»
گای ریچی با اولین فیلمش «رنگ، باسن و دو بشکه تیر» (1998) نوید ظهور یک فیلمساز مولف را داد و خیلی زود با دومین فیلمش «کاپزانی» (2000) به کارگردانی مشهور تبدیل شد. سینمای او به نوعی تحت تأثیر تارانتینو بود، اما از رنگ و بوی خاص بریتانیایی بهره می برد. اگر فیلم پرسشبرانگیز و فاجعهبار «جادوشده» (2002) را کنار بگذاریم، دیگر آثار او در سالهای اول قرن بیستم دارای امضای واضحی هستند و به راحتی میتوان تشخیص داد که آن فیلم توسط گای ریچی ساخته شده است. از انبوه شخصیت ها و دیالوگ های تند گرفته تا رفتار غیرعادی شخصیت ها، ساختار غیر خطی، ریتم تند داستان و سکانس های اکشن خونین. این امضاها در سال های بعد کم رنگ شد و با فیلم «پیمان» (2023) تقریباً ناپدید شد. «وزارت جنگهای بیاحترامی» حداقل از این لحاظ تصویری شبیه به یک فیلم گای ریچی دارد، اما این بدان معنا نیست که تمام مراحلش را درست و با موفقیت انجام دهد.
پانزدهمین فیلم گای ریچی مورد انتقاد قرار گرفته است، اما نمی توان این واقعیت را نادیده گرفت که «وزارت جنگ بزدلانه» تا پایان سرگرم کننده است. یک فیلم مصرفی تولید شده تا آخر هفته، بدون تمرکز و فکر آن را تماشا کنید، تنقلات بخورید و سپس پرونده را ببندید و به زندگی شخصی خود برسید. اگر چند فیلم ماندگار اول ریچی را کنار بگذاریم، بقیه آثار او تقریباً همین روند را طی کرده اند، مثل «شرلوک هلمز» که اگر آرتور کانن دویل زنده بود و به تماشای آن می نشست، احتمالاً سکته می کرد. اما به هر حال فیلمی سرگرم کننده بود که مخاطب را آزار نمی داد و خنده های خاص خودش را داشت. «وزارت جنگ بزدلانه» هم از این قاعده مستثنی نیست، فیلمی که شاید در دستان فیلمساز دیگری به یکی از بهترین فیلم های سال های اخیر تبدیل می شد، اما ریچی نمی خواهد فیلم بزرگی بسازد، بلکه می خواهد بسازد. فیلمی راضی کننده برای مخاطب عام و هدفش. می رسد
او تقریبا هیچ یک از ابعاد داستان اصلی را جدی نمی گیرد و خنده دار است که از همان ابتدا بر واقعی بودن داستان فیلمش پافشاری می کند. حتی وینستون چرچیل فیلم هم عمدا بد است. آرایش روری کینیر ممکن است جالب باشد، اما لحن و نحوه صحبت کردن او هیچ شباهتی به چرچیل ندارد. به همین ترتیب سایر شخصیت ها از جمله گاس حتی نسخه کمیک شخصیت های واقعی نیستند و راه خود را می روند و تنها نام این افراد را یدک می کشند. این تغییرات و عدم وفاداری به واقعیت آزاردهنده نیست. «حرامزاده های لعنتی» نیز تاریخ را کاملاً تحریف کرد، رویکردی کمدی داشت و در ظاهر چیزی را جدی نمی گرفت، اما در مواقع لزوم جدی و تاریک می شد و در پس شوخی های خود پیام های قابل تاملی را منتقل می کرد. این یکی از حوزههایی است که «دپارتمان جنگ بزدل» با وجود اینکه از فرمولهای واکنش «حرامزادههای لعنتی» استفاده میکند، شکست میخورد.
نکات مثبت
فیلم تا پایان سرگرمکننده و بامزه باقی میماند
ادای دین گای ریچی به سینمای کوئنتین تارانتینو
ایزا گونزالس در نقش زن اغواگر قصه بالاتر از حد انتظار ظاهر میشود
نکات منفی
شخصیتها فراتر از تیپ نمیروند
سکانس اکشن پایانی چندان هیجانانگیز نیست
پتانسیل قصهی واقعی «عملیات پُستمستر» تا حد زیادی هدر رفته است
وابستگی بیش از حد فیلمساز به فرمولهای جوابپسداده
- ۰ ۰
- ۰ نظر